مریم
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ
در نزد، آمد داخل، یک راست رفت روی تخت نشست و خیره شد به من. نگاهش نکردم.
یعنی یادم نیست دقیقا چکار می کردم. احتمال زیاد زل زده بودم به صفحه آبی رنگ مانیتور و به سرعت جواب پیام ها را می دادم.
-اوم... الهه! میدونی گل مورد علاقه من چیه؟!
انگشتانم روی کیبورد ساکت شدند. روی صندلی به طرفش چرخیدم.
-گل مورد علاقه تون؟!
سرم را خاراندم. پیام های جدید دوباره روی صفحه باز می شدند اما من خیره شده بودم به او. داشت لبخند می زد.
-لاله؟
ابروهایش را بالا برد. شیطنت توی چشمانش موج می زد. لاله گل مورد علاقه خودم بود گفتم مثلا شاید..؟
-نرگس حتما!
لبخندش پررنگ تر شد. چشمانش برق زد و گفت:
-برو از بابات بپرس!
از جا برخاستم. کامیپوتر و همه دم و دستگاهش را رها کردم و به طرف پدر رفتم که تکیه داده به بالش کوچکی داشت اخبار می دید.
-بابا؟! گل مورد علاقه ش چیه؟
بابا نگاهش را از صفحه تلویزیون برگرفت و به من خیره شد. توی فکر فرو رفت.
-گل مورد علاقه ش...
چشمان خیره اش خندید و روی لبانش لبخند پررنگی زد
-گل مورد علاقه ش مریمه. عاشق بوی مریمه.
دویدم طرف اتاق. شنیده بود. می خندید. مثل همان لبخندی که روی لب من و پدر نشانده بود.
گل مریم می خرم. وقتی به خانه می رسم، از برادرم می پرسم:
-گل مورد علاقه خانومت چیه؟
برادرم نگاهش به گل ها می افتد و ناخودآگاه می خندد:
-مریم!! عاشق بوی مریمه.
یعنی یادم نیست دقیقا چکار می کردم. احتمال زیاد زل زده بودم به صفحه آبی رنگ مانیتور و به سرعت جواب پیام ها را می دادم.
-اوم... الهه! میدونی گل مورد علاقه من چیه؟!
انگشتانم روی کیبورد ساکت شدند. روی صندلی به طرفش چرخیدم.
-گل مورد علاقه تون؟!
سرم را خاراندم. پیام های جدید دوباره روی صفحه باز می شدند اما من خیره شده بودم به او. داشت لبخند می زد.
-لاله؟
ابروهایش را بالا برد. شیطنت توی چشمانش موج می زد. لاله گل مورد علاقه خودم بود گفتم مثلا شاید..؟
-نرگس حتما!
لبخندش پررنگ تر شد. چشمانش برق زد و گفت:
-برو از بابات بپرس!
از جا برخاستم. کامیپوتر و همه دم و دستگاهش را رها کردم و به طرف پدر رفتم که تکیه داده به بالش کوچکی داشت اخبار می دید.
-بابا؟! گل مورد علاقه ش چیه؟
بابا نگاهش را از صفحه تلویزیون برگرفت و به من خیره شد. توی فکر فرو رفت.
-گل مورد علاقه ش...
چشمان خیره اش خندید و روی لبانش لبخند پررنگی زد
-گل مورد علاقه ش مریمه. عاشق بوی مریمه.
دویدم طرف اتاق. شنیده بود. می خندید. مثل همان لبخندی که روی لب من و پدر نشانده بود.
گل مریم می خرم. وقتی به خانه می رسم، از برادرم می پرسم:
-گل مورد علاقه خانومت چیه؟
برادرم نگاهش به گل ها می افتد و ناخودآگاه می خندد:
-مریم!! عاشق بوی مریمه.
- ۹۶/۰۳/۱۸